مینویسم از تو ای زیبای من
میسرایم از تو ای رویای من
ای نگاهت سبزتر از سبزه زار
مینویسم بی قرارم بیقرار
پشت دیوار بهار
مینویسم ماندهام در انتظار
ای که چشمت خواب را از من گرفت
مینویسم خستهام از انتظار
مینویسم مینویسم یادگار
من نمیدانم چه دادهای به من؟
که چنین دل را سپردم دست تو
یا چه بود در آن نگاه آتشین
یا چه کرد بامن دو چشم مست تو
من نمیدانم نمیدانم چرا؟
این چنین آشفتهام
آشفتهام
با خیالت روز و شب در آتشم
شعرهایی نیمه شبها گفتهام
من نمیدانم... ولی اینک بهار
با دو صد گل میرسد
باغ تا گل میدهد
گل به بلبل میرسد
باز میآید بهار
باز میآید بهار
من نمیدانم چرا؟
کس نمیآرد مرا پیغام یار
ای ستمگر روزگار
بیقرارم بیقرار
باز میبارم
چو باران بهار
نظرات شما عزیزان: